جدول جو
جدول جو

معنی آشوب کردن - جستجوی لغت در جدول جو

آشوب کردن
اصنع فوضى
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
آشوب کردن
Agitate
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
آشوب کردن
agiter
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آشوب کردن
উত্তেজিত করা
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
آشوب کردن
ہلانا
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به اردو
آشوب کردن
kışkırtmak
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
آشوب کردن
kusisimua
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
آشوب کردن
agitar
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
آشوب کردن
aufregen
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
آشوب کردن
хвилювати
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
آشوب کردن
agitować
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
آشوب کردن
激动
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به چینی
آشوب کردن
agitar
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
آشوب کردن
agitare
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
آشوب کردن
agiteren
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
آشوب کردن
возбуждать
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به روسی
آشوب کردن
กระตุ้น
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
آشوب کردن
mengguncang
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
آشوب کردن
उत्तेजित करना
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به هندی
آشوب کردن
להרגיז
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به عبری
آشوب کردن
動揺させる
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
آشوب کردن
동요하다
تصویری از آشوب کردن
تصویر آشوب کردن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عشوه کردن
تصویر عشوه کردن
ناز کردن پخسیدن ناز و غمزه کردن کرشمه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشتی کردن
تصویر آشتی کردن
آشتی کردن بالله اصلاح کردن بااو سازش کردن با وی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشوب کردن
تصویر مشوب کردن
آمیختن، آلوده کردن، گمراه کردن: ذهن او را مشوب کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشوش کردن
تصویر مشوش کردن
مشوش داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشوه کردن
تصویر مشوه کردن
زشت گرداندن عیب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غروب کردن
تصویر غروب کردن
غایب شدن، نا پدید شدن
فرهنگ لغت هوشیار
آشنا کردن کسی بدیگری. معرفی کردن کسی را بدیگری آشنا ساختن، نزدیک کردن کارد و شمشیر و مانند آن بچیزی نه بدان حد که برد: خنجر را بگلو او آشنا کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسوب کردن
تصویر رسوب کردن
نهشتیدن ته نشین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروب کردن
تصویر مشروب کردن
((~. کَ دَ))
آب دادن
فرهنگ فارسی معین
آمیختن، آمیخته کردن، آلوده کردن، آلودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از آشنا کردن
تصویر آشنا کردن
Acquaint
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آشنا کردن
تصویر آشنا کردن
знакомить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آشنا کردن
تصویر آشنا کردن
bekannt machen
دیکشنری فارسی به آلمانی